داستان
داستان

کاش میدونستی جهانم بی توالف نداره
منوي اصلي
صفحه اصلي
پروفايل مدير
عناوين وبلاگ
آرشيو وبلاگ
پست الكترونيكي

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید من پوریا17سالمه واین وبلاگم موضوع خا30 نداره هرچی باشه میذارم واگروبلاگ خواستیدپیام بگذارید
آرشيو
مرداد 1392
تير 1392
نويسندگان
پوریا
کد هاي جاوا

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 9
بازدید کل : 18567
تعداد مطالب : 46
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

رمان تک عشق18  <-PostCategory-> 

واي نـــــــــــــــــه نکنه منم حامله .....واي نه ما فقط يه بار..خدايا کمکم کن بدبخت نشده باشم مي سپارمش به خودت

لباسي پوشيدم و سوار ماشين خدايا من حامله نباشم صد تا فقيرُ سير ميکنم يه ميليون ميدم به يه امامزاده چيه خدا ميگي فقط وقتي نياز داري سراغ منو ميگيري؟قول ميدم ديگه سراغتُ هميشه بگيرم فقط حامله نباشم

رفتم ازمايشگاه و ازمايش بارداري دادم

_ببخشيد خانم کي جواب اماده ميشه؟

_سه روز ديگه

_ميشه يه کارش کنين سريع تر انجام بشه؟

صد تومن هم بهش دادم

_بله حتما امروز عصر اماده هس

هه پول چه کارا که نميکنه

رفتم بيرون و سوار ماشينم شدم و گازشو گرفتم

از يه لحاظ خوبه يه يادگاري از عشق قديمي حالا واقعا عشقش قديمي شده؟؟؟؟معلومه که نه هنوز تازه هست

يادگاريش خوبه اما اون نامرد بود من يادگاري از ادم نامرد نميخوام

خدايا اگه بچه نبود يا بود و مرده بود که تمام اما اگه حامله بودم بزرگش ميکنم به هر بدبختي..کمکم باش بهترين اتفاق بيوفته

بچه ي منو کيارش چه جيگري ميشد؟؟احتمالا چشم ابي و مو طلايي ..واي چه ناز موهاش به من چشماش به باباش..يا شايدم چشم عسلي مو مشکي خدا ميدونه

نفهميدم چه جوري عصر شد سريع رفتم سمت ازمايشگاه

_خانم جواب چي شد؟

_تبريک ميگم يه ني ني کوچولو داريد

_چــــــــــــي؟

واقعا تحمل اينو نداشتم من بچه دار بچه اي که پدرش بابامو کشت من بچه ي يه قاتلو تو شکمم دارم؟؟؟؟؟

چشمام سياهي رفت و ديگه چيزي نفهميدم

چشمامو باز کردم 

زني بالاي سرم بود

_من تو بيمارستانم؟

_اره

_ميخوام برم

_کجا 

_خونم

_نميشه بايد استراحت کني

رفت

سريع سورنگ سُرُمُ از دستم کشيدم و بيرون رفتم

سوار ماشين شدم و به خانه رفتم

_کيانا چرا رنگت زرد شده؟

_چيزي نيست خوبم خستم ميرم بخوابم مامان بيدارم نکن

هفت هشتا قرص خواب اور خوردم و سرم به بالشت نرسيده خوابم برد

من دختر قوي هستم اره ميتونم با اين موضوع ها کنار بيام 

واقعا خدايا چه قدر اين مدت اتفاق برام افتاده اين چهار سال هيچ اتفاقي نبود اما امسال پر از ماجرا که هضم همشون سخته مخصوصا بچه

واي خدا من خودم بچه هستم هنوز بهم بچه دادي؟کي فکرشو ميکنه کيانا ديوونه بچه داره

اشناييم با ارمان و پيشنهاد گروه ديدن رييس گروه که اميد خودمه و همه همون کيارش صداش ميکنن عاشق شدن هر کدوم از بچه ها به جفت خودشون يعني ترنم و ارمان و شراره و شهاب و طرلان و ميلاد و بعدشم رسيدن من و کيارش به هم و بعد شدن اخلاق کيارش و ميلاد و دقيقا چند روز قبل از عقدمون فوت بابا يا در واقع کشته شدنش اونم به دست کيارش 

حالا هم بچه واي خدايا مغزم سوت کشيد

حالا کيارش بابامو کشت ميلاد ديگه چرا بد اخلاق شده بود؟؟؟

نکنه اونم ميخواد بابا يا اقوام طرلان رو بکشه؟؟؟؟؟؟؟واي نه خدا نکنه

بهترِبخوابمو کم تر فکر کنم

از زبون طرلان

_سلام طرلان

_سلام ترنم

_چته

_هيچي

_معلومه از قيافت

_واي ترنم خسته شدم از اين زندگي شهاب خيلي بد اخلاق شده ديگه حتي جواب سلامم نميده

_مگه ميشه؟

_فعلا که شده

_همه ميدونيم ميلاد تو رو خيلي دوست داره

_همه هم ميدونستيم کيارش کيانا رو دوست داره

_اون باباشو نکشته

_پس من کشتم؟؟؟؟پس چرا نمياد توضيح بده؟؟؟اون يه اشغال بود که نامردي کرد

_اسم کيانا رو نيار که دلم خونه اره اون نامرد بود

_من نامردي نکردم

صداي کيارش بود که مو روي تن من و ترنم سيخ کرد

ترنم_تا کي خودمُ گول بزنم که کيارش ادمه؟؟؟؟؟پس کي کشت؟تو رفته بودي اونجا تو بليط اون طرفُ گرفته بودي اما گفته ميري يه شهر ديگه

کيارش_تو اين چيزا رو از کجا ميدوني؟

ترنم_از تو فيس بوک خوندم

کيارش_فيس بوک؟؟

تري_اره گاهي سر ميزنه و خاطه مينويسه 

کيارش_بايد بهش پيام بدم

_پياماشو نميخونه

_اه لعنت به اين شانس اما بازم امتحان ميکنم

_که چي بشه؟؟؟؟؟؟؟زجر بکشه؟

_من باباشو نکشتم

و از انجا خارج شد

 

خسته ام

خسته ام از اين زندان که نامش زندگيست

پس قشنگي هاي دنيا مال کيست

باختيم در عشق اما باختن تقصير نيست

ساختيم با درد تنهايي مگر تقدير نيست

موهام بلند شده بود اما کيارش نمي گذاشت کوتاهش کنم و بعد از اونم که ماجرا کشته شدن بابا شد و موهام کوتاه نشد

موهام بلند و شلال و طلاييه و تا نزديکاي کمرم ميرسه

_کيانا

_جانم ماماني

_اين چند ماهي که از فوت بابات ميگذره خيلي ساکت و گوشه گير شدي

_خب

_خب به جمالت

_خب که چي؟

_خب ميخوام باهات حرف بزنم

_بفرما

_اين مدت خيلي عموت و علي رضا کمکمون کردند و تنهامون نگذاشتن واقعا عموت در حقت پدري کرد

_تو چي کمک کرده؟ما که پول داشتيم بعدم کمک بايد بي غرض باشه

_همه چيز که پول نيست احترام هم چيز خوبيه ها 

_خب

_به جمالت

_بقيه قصه را بگيد تا خوابم نبرده

_کيانا اين چه طرز حرف زدنه

اره کيانا خانم دو روز ديگه شکمت مياد بالا خجالت بکش

_عليرضا ميخواد يعني خانوادش ميخوان....يعني بسه ديگه سياه پوشيدن حتي لباس خونه اي هاتم سياهِ و پسرونه..بايد عادت کرد به نبود بابات

_عادت کردم

_نه پس چرا لباسات سياهِ؟واي يه کلام امشب ميان خواستگاريت

_کيا؟؟؟؟؟؟

_عليرضا و خانواده بايد احترام عموتو نگهداري

_نــــــــــــــــــــــه

_چرا داد ميزني؟

_من ازدواج نميکنم اينو به همه بگو از هرچي مرده متنفرم فقط يه نفرو قبول داشتم که مُرد

_اما

_اما بي اما خافظي

سوار ماشين شدم و با گازي که دادم صداي جيره لاستيک ها بلند شد و از خانه بيرون زدم

تو راه يه ماشين پر از پسر يه متلک گفت که به خاطر سرعت بالام نشنيدم چي گفت

پشت چراغ قرمز بهم رسيدند شيشه را کشيدم پايين

_هِي يارو..يعني يارو ها اگه مَردين جلو پارک وايميستم وايستيد

چراغ سبز شد گاز دادم و رفتم جلو پارک وايستادم

فکر ميکردند شوخي ميکنم 

وقتي پياده شدم فک همشون افتاد

سريع پياده شدن

_خوشکل خانم چشم عسلي

_چه قدر حرص ميخوري ناراحت نشو بيا گلم کاريت نداريم

يکيش اومد سمتم

اما سريع با يه ضربه ي محکم که بهش زدم(نه اشتب نکنين اين دفعه مثل قبل چند متر عقب تر پرت نميشه نا سلامتي اموزش ديده يه پا مبارز حرفه اي شدم)برش گردوندم و دستشو طوري گرفتم گرفتم و فشار دادم که دادش بلند شد فکر کنم شکست دستش

و اين طوري شد که دعوا شروع شد

 

خيلي طول نکشيد که همشونو زدم با اون اموزش هايي که من ديده بودم غير از اين مي شد تعجب اور بود

رفتم سرراغ همون پسر اولي 

_هِي تو يادت باشه با هر دختري شوخي نکني و متلک نگي همه مثل هم نيستند هر دختري هم ضعيف نيست ضربه اي محکم بهش زدم که فکر کنم دست اينم شکست

سوار ماشين شدم و سمت ارايشگاه خاله (مادر ترنم)رفتم

_سلام خاله

_سلام دختر تو کجايي ميدوني چه قدر ترنم

سريع پريدم وسط حرفش

_خاله اومدم موهامو کوتاه کنم

_بفرما بشين بعد اين مشتري ميام سراغ تو

_خانم ما سه ساعته تو صَفيما

_دخترم کيانا هيچ وقت تو صف نيست مشتري دائمي هم هست وقت قبليم داشته اعتراضي نباشه شما هم وقت قبلي بگيريد

بالاخره کار کسي که زير دست خاله بود تموم شد و نوبت من شد

_خب کيانا جان چه مدلي؟واي چه موهات خوشکل شده پر خيلي بهش مياد

_سِوِن بزن خاله

_چــــــــــــــــــــي؟

_خاله چرا داد ميزني پرده گوشم سوراخ شد

_ميدوني سون چه قدر کوتاه هست؟بايد با ماشين بغل موهاتو بزني و پسرونه و چسبون و کوتاه ميشه

_ميدونم خاله خوبم ميدونم

_حيف موهاي به اين خوشکلي نيست؟

_خاله ميزني يا برم خودم با ماشين همشو بزنم

_ديوونه شدي؟

_اره

شروع کرد کوتاه کردن نگاهي به خودم کردم

_ا.خاله اين که مدلِ پره

_باشه ببين چه خوشکل شدي

_اره خيلي

خاله که خيالش راحت شد رفت تا برس و سشوار بياره تيغش روي ميز بود سريع تيغُ برداشتم و موهامو تا انجايي که مدل سون خراب نشه کوتاه کردم

_خاله حالا ماشين بيار و سون بزن

خاله هم مجبور شد و زد ديگه

سريع لباسامو دراوردم زيرش لباس پسرونه بود يه تراول پنجاهي هم گذاشتم رو ميز و بوسي براي خاله فرستادمو از طرف خونه خاله زدم بيرون

_کيانا کيانا صبر کن

اما به خاله اعتنايي نکردم

_کيانا

اي خاله دهن لق به ترنم گفتي من اينجام

_ببخشيد خانم اشتباه گرفتيد من کار دارم باي

سرمو انداختم پايين که برم يه دفعه دستم از پشت کشيده شدبرگشتم _چي ميخوايد اقا؟

_دست يه پسرُ تو خيابون گرفتن جرمه؟

هه ميخواد بگه من چرا تيپ پسرونه زدم؟طعنه ميزنه که چي؟

_بله چون مزاحم شديد من کار دارم اقا

_کيانا

واي نه نه نه ميميري اين جوري صدام نزني؟اينو کجايي دلم جا بدم دو روز بود نديده بودمش راحت بودما اما همين الان با ديدنش عشقم هزار برابر شد واي خدا نه نبايد عاشقش باشم

_چيه؟بنال بابامو کشتي طلبکارم هم هستي؟ببين اق پسر نه ببين اقاهه حالم ازت بهم ميخوره بزار برم

اره اين ه پسر نيست باباي بچمه واي اگه جريان بچمو بفهمه ديگه ول کنم نيست

_خودتم خوب ميدوني فقط يه راه داري که دستمو از دستت خارج کني که با همون حرکتم دست من ميشکنه پس بشکن و برو

_باشه

واي چرا هر کار ميکنم دلم نمياد؟

_چي ميخواي ازم؟

_باهام يه قهوه بخور

_باشه 

رفتيم کافي شاپ نزديک همون جا دو تا قهوه سفارش داديم

من که با قهوه بازي ميکردم اونم فقط منو نگاه ميکرد

_خب بگيد ديگه

_من باباتو نکشتم

_اره من کشتم 

سريع قهوه را خوردم و بلند شدم

_خواهش ميکنم ديگه جلوي من سبز نشيد من هيچ کاري با شما ندارم باي

_کيانا به حرفام گوش کن خواهش ميکنم 

هه حرف چه حرفي 

سوار ماشين شدمو سمت خانه رفتم

کردم هه هر کس رو خواستگاري ارايش ميکنه مناسب ترين لباسو ميپوشه من چي 

ماماني اگه بزرگ شي شکمم ضايع بشه چيکار کنم اخه؟

نه رومي روم نه زنگي زنگ تازه بالاتر از سياهي که رنگي نيست 

_کيانا بيا پايين عموت و بقيه رسيدن

_باش حالا ميام

رفتم پايين عمو بلند شد بهش دست دادم هم اون هم زن عمو اما حتي نگاه علي هم نکردم

با الميرا هم روبوسي کردم (الميرا خواهر عليه که شوهر کرده)و لپ ارشو بوسيدم با حميد (شوهر الي)هم دست دادم و نشستم روي مبل تک نفره

_دخترم بيا پيش علي بشين مامانت اينجا بشينه

_مامانم پيش علي بشينه من از اينجا تکون نميخورم

_باشه پس ما همين جوري واميستيم و تا پيش علي نشيني نميشينيم

راحت يه خيار برداشتم و شروع کردم خوردن هه اين قدر وايسيد تا زير پاتون علف سبز بشه و رشد کنه و درخت شه والا به من چه

مامانم به خيال خودش به ابروش رسيد و يه چشم غره بهم رفت

_خان عمو شما بشينيد اين هنوز بچه هس مجرده چيزي حاليش نيس

واي مامان ما رو داشته باشيد من چيزي حاليم نيس؟؟؟؟؟مامانم ماماناي قديم!!!!

حوصلم سر رفت رفتم بالا تو اتاقم و پريدم تو تخت

_ماماني گلم خوبي؟اشکل نداره ميريم الماني جايي با هم زندگي ميکنيم واي بچم از دست نره من چه قدر وروجک شدم

_يه جوري حرف ميزني هر کي ندونه فکر ميکنه واقعا بچه داري

_بهت ياد ندادن در بزني اول ايا؟

_نچ

_ببين من با تو و هيچ کس ديگه ازدواج نميکنم

_چرا؟

_چون چ چبيده برا

_خو جداش ميکنيم

_علــــــــــــــي

_چرا؟؟

ديگه زدم به سيم اخر

_چون من حاملم راحت شدي؟؟؟

_جانم؟؟؟؟؟؟

_همين که گفتم

سيلي به صورتم زد

_خاک تو سرت

_ما قرار بود دو روز بعدش عقد دائم و عروسي کنيم

_مگه چي بودين؟

_صيغه

_واقعا که

_علي بد جور گير کردم چيکار کنم دو روز ديگه شکمم

ديگه نتونستم حرف بزنم و بغضم شکست

 

_سلام خواهري

_سلام علي

_چته ناراحتي؟

_پس ميخواي برات بندي برقصم؟

_مياي بريم بيرون؟

_نه

_نميشه ديگه نداشتيم

_چيو نداشتيم

_مگه نميخواي کمکت کنم؟

_کمکم مي کني؟

_من جونمم براي ابجيم ميدم

_ايول داداشي

_خب اماده مي شي؟

_اره داداشي حتما

مانتو و کفش سبزمو با شال و شلوار مشکيمو پوشيدم و رفتم پايين داشت با مامان صحبت ميکرد اما تا من اومدم صحبتشونو قطع کردن

اينا همه بدجور مشکوک ميزنن خيلي هم مشکوک ميزنن

_خب بريم؟

_بريم

سوار ماشينش شديم اي بابا اين علي که عشق سرعت بود چرا امروز مثل مورچه ميره؟؟انگار دلش نمي خواد برسيم چشونه اينا نکنه اتفاقي افتاده؟هه خو من کيو دارم که اتفاقي براش افتاده باشه؟مامانم که سالم بود عليم که سالمه بقيه هم که ديگه اندازه بابام ارزش ندارن

_علي ميخواي من رانندگي کنم؟اخه اينطوري تا يه قرن ديگه هم نميرسيم الاغم که سوار شده بوديم از اين تند تر ميرفت 

_مياي بريم کوه؟

_اين موقع صبح؟نه بابا

_خو دربند چي؟

_اره هستم از بس من به جاي خب گفتم خو تو هم ياد گرفتيا

_کمال هم نشينه ديگه

بالاخره بعد از سه ساعت ول چرخي و ولگردي رسيديم

_خب بگو منتظرم

_واي چه قدر عجله داري نمي دونستم شيش ذماهه به دنيا اومدي

_من شيش ماهه به دنيا نيومدم اما بچم شايد بياد!!!

واي چه حرفي زدم گند زدم کامل

علي نگاهي بهم کرد و حرفي نزد

خب منم سرگرم بازي با گوشيم شدم 

_کيا من خيلي فکر کردم اين بهترين راهِ که مي تونم بهت کمک کنم

_چه راهي

اهي کشيد و ادامه داد

_من باهات ازدواج ميکنم اما مثل خواهر و برادر با هم زندگي ميکنيم و کسي هم چيزي نمي فهمه شناسنامه بچه هم به اسم من ميگيريم الانم به براي اينکه يه دفعه قبول نکرده باشي يه صيغه يه ماهه يا يه هفته ميکنيم و ميريم انتاليا بليط هم گرفتم بعد که برگشتيم عروسي و غيره تا براي تو هم خوب بشه خوبه؟

درجا هنگيدم اين چي ميگه؟صيغه عروسي خواهر برادر؟؟؟؟؟؟؟

بي فکر دهنمو باز کردم هرچي باشه از اين وضعيت بهتره که

_قبول


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






+ نوشته شده در دو شنبه 24 تير 1392برچسب:,ساعت 9:6 توسط پوریا |
مطالب پيشين
» فیلم مبتذل موبایلی از یک دختر که پسری را تکان داد +
» جزای عشق/قسمت اخر
» جزای عشق10
» جزای عشق9
» جزای عشق8
» جزای عشق7
» رمان تک عشق/قسمت اخر
» رمان تک عشق20
» رمان تک عشق19
» رمان تک عشق18
» رمان تک عشق17
» رمان تک عشق16
» رمان تک عشق15
» رمان تک عشق14
» رمان تک عشق13
» رمان تک عشق12
» رمان تک عشق11
» رمان تک عشق10
» رمان تک عشق9
» رمان تک عشق8





پيوندها


جی پی اس موتور جی پی اس مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اس ام اس داستان و آدرس eyyjounam.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

پيوندهاي روزانه

ساختن وبلاگ
شماره پیمان کارها
حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
خرید از چین
قلاده اموزشی ضد پارس سگ
الوقلیون

 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

طراح قالب

Power By:LoxBlog.Com & NazTarin.Com